قاسدک <با ص صابونی>

فعلا هر چی ؟؟

قاسدک <با ص صابونی>

فعلا هر چی ؟؟

((آنقدر بیگانه با خویشم که حتی سایه هم به دنبالم نمی آید))

زبانم را نمی فهمی
تو خطم را نمی خوانی
چنان بیگانه ای حتی
که نامم را نمی دانی
تو آنقدر گیج و گنگی
در پلیدی های این غربت
که بیداری و قلب عاشق ما را نمی بینی

دل تو رفته در خواب و
خیالت مست این رویا
سراسیمه رهایی در پی
پس کوچه های سرد این دنیا
نگاه خسته ی ما را نمی بینی
شتاب ثانیه ها را نمی بینی
امید و آرزوهای ز هم بگسسته ی فردای دنیا را نمی بینی

من از بیگانگی های عجیب و پوچ این ملت
ندارم انتظاری
از این ماتم که همچون من تو هم
غربت نشینی و زبانم را نمی فهمی

چنان بیگانه ای حتی که نامم را نمی دانی
..........................................................
هیچ کس نتونست بفهمه من چی میگم,هیچکس..........

نظرات 4 + ارسال نظر
زهرا یکشنبه 30 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 09:50 ب.ظ http://zahrajoonam.blogsky.com

سلام دوست عزیز وبلاگتون خیلی جالبه.متناتونم خیلی جالبه.من به این نوشته ها علاقه زیادی دارم.شاد و موفق باشی.

سلام
ممنون از لطفتون
تا شقایق هست زندگی الجباریست
بای

شروین دوشنبه 31 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 04:10 ب.ظ http://www.shahriyareman.blogsky.com

سلام سلام
الهی
ممنون از خبرت
شرمنده بخدا
وبلاگتو بعضی وقتا باز نمی کرد
من لذت بردم
خیلی ناز بود
شعر از خودت بود؟؟؟

سلام خوبی چه عجب
باد امدو بوی امبر امد
دشمنت شرمنده باشه چرا شما ؟
شعر ؟
شما اینطور فکر کنید
بای

بابک.پ.25 پنج‌شنبه 3 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 05:41 ب.ظ http://bishehsar.blogsky.com

سلام
چطوری حامد خان
زبان های خاصی وجود دارن که عام نیستن بهشون میگن زبان های خاص
گاهی تعداد افرادی که زبان خاص تو رو بفهمن بیشتر از یکی دو نفر نیست ، مثل نگاه که زبانیست که فقط شاید یک عاشق مثل مادر بتونه از تو چشم های فرزندش بخونه و شاید یه عاشق دیگه...
ببنم این شعر از خودته
خیلی قشنگه
بدرود حامد خان

سلام عزیز دل برادر
اره زبان های خاص بیش از ایناست و گاهی همین زبان سر هم دارای ادبیاتی میشه که هیچ کس نمی فهمه یا شایدم همه نمی خوان بفهمن چی میگی آخه ...
یه سوال چرا وقتی ادما دلتنگ میشن کگم حرف میشن ؟ و چرا وقتی این اتفاق برا کسی می یوفته کسی نمی خواد اونو از این دلتنگی نجات بده ؟
نه عزیز دلم
دیدم دوسش داشتم همین شد که گذاشتمش
بای

دنیای من جمعه 4 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 11:31 ق.ظ http://khesareh.blogsky.com

بینایی ره گم کرد.
یاری کن و گره زن نگه ما وخودت با هم
باشد که تراود در ما همه تو.
ما چنگیم هر تار از ما دردی سودایی.
زخمه کن از آرامش نامیرا ما را بنواز
باشد که تهی گردیم آکنده شویم از والا نت
خاموشی.

زیبا بود
عالی بود
دوسش خواهم داشت
بای

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد