توی قاب سرد آینه ها
تصویر آدمکی شکسته بود
آدمک خسته و غمگین و سیاه
رو به روی آیینه ها نشسته بود
کی با حرفاش ریشه این
آدمک را از زمین گسسته بود
آدمک آخر دنیاست بخند
آدمک مرگ همینجاست بخند
دست خطی که تو را عاشق کرد
شوخی کاغذی ماست بخند
آدمک خر نشوی گریه کنی!
کل دنیا سراب است بخند
آن خدایی که بزرگش خواندی
به خدا مثل تو تنهاست بخند