قاسدک <با ص صابونی>

فعلا هر چی ؟؟

قاسدک <با ص صابونی>

فعلا هر چی ؟؟

...

زمان به من آموخت که دست دادن معنای رفاقت نیست بوسیدن قول ماندن نیست و عشق ورزیدن ضمانت تنها نشدن نیست

درددل یک سوسک غمگین و تنها

درددل یک سوسک غمگین و تنها با خدا بنام خدا گفت : کسی دوستم ندارد . می دانی که چه قدر سخت است ، این که کسی دوستت نداشته باشد ؟ تو برای دوست داشتن بود که جهان را ساختی . حتی تو هم بدون دوست داشتن … خدا هیچ نگفت . گفت : به پاهایم نگاه کن ! ببین چقدر چندش آور است . چشم ها را آزار می دهم . دنیا را کثیف می کنم . آدم هایت از من می ترسند . مرا می کشند . برای این که زشتم . زشتی جرم من است . خدا هیچ نگفت . گفت : این دنیا فقط مال قشنگ هاست . مال گل ها و پروانه ها . مال قاصدک ها . مال من نیست . خدا گفت : چرا ، مال تو هم هست . خدا گفت : دوست داشتن یک گل ، دوست داشتن یک پروانه یا قاصدک کار چندانی نیست . اما دوست داشتن یک سوسک ، دوست داشتن " تو " کاری دشوار است . دوست داشتن ، کاری ست آموختنی و همه کس ، رنج آموختن را نمی برد . ببخش ، کسی را که تو را دوست ندارد ، زیرا که هنوز مومن نیست ، زیرا که هنوز دوست داشتن را نیاموخته ، او ابتدای راه است . مومن دوست می دارد . همه را دوست می دارد . زیرا همه از من است و من زیبایم ، چشم های مومن جز زیبا نمی بیند . زشتی در چشم هاست . در این دایره ، هر چه که هست ، نیسلامحت . آن که بین آفریده های من خط کشید شیطان بود . شیطان مسئول فاصله هاست . حالا قشنگ کوچکم ! نزدیک تر بیا و غمگین نباش . قشنگ کوچک نزد خدا رفت و دیگر هیچ گاه نیندیشید که نازیباست. __________________ کاش هرگزدرمحبت شک نبود ؛ تک سوارمهربانی تک نبود ؛ کاش برلوحی که برجان دل است ؛ واژه تلخ خیانت حک نبود....

۞برکت مال حلال۞

هوالحق

قرآن سفره ایی آسمانی برای زمینان

خانه‏اى که در آن تلاوت قرآن شود و از خداوند یاد شود، برکت آن خانه افزون گردد، ملائکه در آن خانه حاضر مى‏شوند و در نتیجه شیطان از آن خانه رانده مى‏گردد حضرت على(ع)



۞برکت مال حلال

مردی فقیر از بنی اسرائیل به شدت ازسوی همسرش سرزنش میشد که چرابرای کسب درآمد چاره ایی نمکیند.مردبیچاره که همه راهها را برای به دست اوردن مال وثروت طی کرده بود ناامید روبه درگاه خدا اورد وبرای حل مشکلش ازپروردگارش مدد خواست.شبی درخواب دید به اوگفتند:

"کدام یک رابیشتر دوست داری؟2درهم مال حلال یا100هزاردرهم مال حرام؟"

درجواب گفت:

2درهم مال حلال

گفتند:

اکنون 2درهم زیرسرتوست.

مردفقیر ازخواب برخواست.وزیربالشش را نگاه کرد و2درهم بشارتی رایافت.بیدرنگ راهی بازارشدوبه خانه بازگشت.همسرآن مرد بادیدن ماهی به اوگفت:
مشکل ما باخریدن یک ماهی حل نمیشودتوباید به فکریک کارپردرآمد باشی

مردفقیر بعدازپخت ماهی وبا پاره کردن شکم ماهی دومروارید درخشان درآن یافت.

خدارا به خاطر این عنایت شکر کرد و راهی بازارشد ودومروارید رابه40هزاردرهم فروخت.

به برکت مال حلالش ،ازفقروتنگدستی نجات یافت.